انگور نارس
انگور نارس

انگور نارس

عنوان: انگور نارس
کد کالا:

آرام فنجان چایش را به سوی  علیرضا حاتمی کسی که فرزند جهان حاتمی بود هدایت کرد . نوش جانش بشود دو فنجان چای ! می دانست کام خودش زهر است .  از خیر چای نوشیدن گذشته بود . علیرضا به رفتار او خیره شد .
مهراز چهره ی مردانه ی علیرضا را در پس یک هاله ی اشک می دید .
یک قطره اشک آرام روی گونه اش نشست . چانه ی ظریفش لرزید . همین چند دقیقه ی گذشته علیرضا گفته بود خودت تصمیم های زندگی ات را بگیر. نمی دانست این همه انرژی وجرات آمیخته را پیدا کرده  .
زمزمه کرد :
-اما اون مرد ایده آل من نیست .
علیرضا نفسش را رها کرد . انگار آرامش در وجودش رخت بست . حال راه تنفسی اش انگار آزاد شده بود .
مانند مهراز زمزمه کرد :
-پس مرده ایده آل تو چه ویژگی های داره ؟! بهش فکر کردی ؟!
مهراز آرام پلک زد . به شمع هایی که حالا آب شده بودند و بی صدا می سوختند خیره شد .
آرام سر بلند کرد و تیره آخر را رها کرد :
-مرد ایده آل از نظر من یکی مثل شماست .
گوش های علیرضا با شنیدن جمله ی مهراز داغ شدند ؛ انگار به گوش هایش شک داشت . مهراز قفسه ی سینه اش به سختی بالا و پایین می شد . حال اشک هایش راه خودشان را باز کرده بودند .

نویسنده:

پگاه مرادی


ويراستار:

مرضیه کاوه


شابک:

9789641933489


نوبت چاپ:

اول


ناشر:

علی


قطع کتاب:

رقعی


نوع جلد:

شمیز


تعداد صفحه:

870


تیراژ:

200

5,220,000  ريال
وضعیت: موجود
طرح جلد (0)
محتوا (0)

 
 
نظر شما
نظر شما
نام:
*
ایمیل:
محدوده سنی:
*
متن:
*
ورود اعضا
نام کاربری:*
رمز عبور:*