صفحه:   8
نمایش:   211 - 240
تعداد کل صفحه:   47
تعداد کل موضوع ها:   1391


<<    <      >    >>
   صفحه:
3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 

یادداشت های خواندنی سال 1392
kc
عضو سایت تاریخ عضویت: 9 فروردین 1392

پیام های ارسالی: 320
اعتبار: 0

1462 مرتبه در 429 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 728 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 25 فروردین 1392 - 07:31 ب.ظ

دوستی می گفت:خیلی سال پیش که دانشجو بودم،بعضی از اساتید عادت به حضور و غیاب داشتند...تعدادی هم برای محکم کاری دو بار این کار را انجام میدادند،ابتدا و انتهای کلاس،که مجبور باشی تمام ساعت را سر کلاس بنشینی!!!هم رشته ای داشتم که شیفته ی یکی از دختران هم دوره اش بود...هر وقت این خانم سر کلاس حاضربود،حتی اگر نصف کلاس غایب بودند،جناب مجنون می گفت:استاد همه حاضرند!
و بالعکس،اگر تنها غایب کلاس این خانم بود و ب،می گفت:استاد امروز همه غایبند،هیچ کس نیامده!!!
در اواخر دوران تحصیل ازدواج کردند و دورادور می شنیدم که بسیار خوب و خوش هستند...
امروز خبردار شدم که آگهی ترحیم بانو را با این مضمون چاپ کرده است:
                                                                                                                    هیچ کس زنده نیست...همه مرده اند!!!


halam khub ast;.....gozashteam dard mikonad!...
عضو سایت تاریخ عضویت: 21 اسفند 1390

پیام های ارسالی: 271
اعتبار: 18

1177 مرتبه در 306 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1069 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 25 فروردین 1392 - 07:42 ب.ظ
آینـده ام را میــبیـــنم ... ســآلـهـآست
کـه تــو رفتــه ای ؛ امـا مــن هنــوز صــدای قــدم هــآی عجــول و پـر شتــابـم را
در پـس کــوچــه هــآیی کـه خــاطراتــت درآن مـوج مــی زنــند مــی شــنـوم...
آن روز، میــدانم! رفتــه ام از یــادت ...
امــا روز فــرامــوشی تــو بــرای مـــن ،
روز مــرگ ذهــن مـــن اســت...


شاید زمین،جهنم سیاره ای دگر باشد...
kc
عضو سایت تاریخ عضویت: 9 فروردین 1392

پیام های ارسالی: 320
اعتبار: 0

1462 مرتبه در 429 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 728 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 25 فروردین 1392 - 08:03 ب.ظ

سخت است حرفت را نفهمند،
سخت تر این است که حرفت را اشتباهی بفهمند.
حالا می فهمم که خداوند چه زجری می کشد، وقتی اینهمه آدم حرفش را نفهمیده اند هیچ، اشتباهی هم فهمیده اند!


halam khub ast;.....gozashteam dard mikonad!...
kc
عضو سایت تاریخ عضویت: 9 فروردین 1392

پیام های ارسالی: 320
اعتبار: 0

1462 مرتبه در 429 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 728 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 25 فروردین 1392 - 08:05 ب.ظ

کسانی را می شناسم که با صدای بلند دعا می خوانند و اما دستشان به ستاره ای نمی رسد؛
اما کسانی هستند که بی دعا با خدا دست می دهند...!!


halam khub ast;.....gozashteam dard mikonad!...
kc
عضو سایت تاریخ عضویت: 9 فروردین 1392

پیام های ارسالی: 320
اعتبار: 0

1462 مرتبه در 429 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 728 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 25 فروردین 1392 - 08:10 ب.ظ

بر مور و مار،جای نفس تنگ گشته است,بردند،بس که آدمیان،آرزو به خاک!!


halam khub ast;.....gozashteam dard mikonad!...
عضو سایت تاریخ عضویت: 21 اسفند 1390

پیام های ارسالی: 271
اعتبار: 18

1177 مرتبه در 306 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1069 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 25 فروردین 1392 - 08:28 ب.ظ


آבمهاﮮ احساساتیـ ــ را بایـב کشت ...

 

می בانی راست می گویم،


آבمهاﮮ احساساتیــ ـ ،

 

به בرב این زنـבگــــی آهنی امروز نمی خورنـב!!

 


شاید زمین،جهنم سیاره ای دگر باشد...
عضو سایت تاریخ عضویت: 21 اسفند 1390

پیام های ارسالی: 271
اعتبار: 18

1177 مرتبه در 306 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1069 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 25 فروردین 1392 - 08:29 ب.ظ
مے گــوینـ ـد: مرـــگـ ــ ـــــــ

حـ ـق ا َستـ ـ
פֿُــدایـ ـا
حـ ـقمـ را

مےפֿواـــهمـ..........



 


شاید زمین،جهنم سیاره ای دگر باشد...
عضو سایت تاریخ عضویت: 21 اسفند 1390

پیام های ارسالی: 271
اعتبار: 18

1177 مرتبه در 306 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1069 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 25 فروردین 1392 - 08:34 ب.ظ

تقویم را ورق میزنم

هنوز دیروز است!

این قصه هم به سر رسید...


شاید زمین،جهنم سیاره ای دگر باشد...
عضو سایت تاریخ عضویت: 21 اسفند 1390

پیام های ارسالی: 271
اعتبار: 18

1177 مرتبه در 306 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1069 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 25 فروردین 1392 - 08:36 ب.ظ

همه گفتن بخشش ازبزرگان است
ومن بخشیدم....
وهیچکس نگفت ! چقدربزرگ شده ایی
همه گفتند
بلدنبودی حقت را بگیری ....

 


شاید زمین،جهنم سیاره ای دگر باشد...
عضو سایت تاریخ عضویت: 17 بهمن 1391

پیام های ارسالی: 82
اعتبار: 0

1012 مرتبه در 222 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1966 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 25 فروردین 1392 - 11:39 ب.ظ

 

                 اون نگاهی که گوشه اش یه قطره اشک برق میزنه ،

                 به اندازه ی تموم حرفای دنیا سنگینه ..................................

 

 

 


ای جان غم گرفته...بگو دور از آن نگاه، در چشمه کدام تبسم بشویمت......
عضو سایت تاریخ عضویت: 17 بهمن 1391

پیام های ارسالی: 82
اعتبار: 0

1012 مرتبه در 222 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1966 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 25 فروردین 1392 - 11:39 ب.ظ

 

               بعضی وقت ها یکی طوری می سوزاننت که هزاران انسان نمیتوانند خاموشت کنند...،

               و بعضی وقت ها یکی طوری خاموشت میکنند که هزار نفر نمیتوانند روشنت کنند...،

               زمانه ایست که خیلی چیزها آنطوری که بود یا باید باشد نیست......................

 

 

 


ای جان غم گرفته...بگو دور از آن نگاه، در چشمه کدام تبسم بشویمت......
عضو سایت تاریخ عضویت: 17 بهمن 1391

پیام های ارسالی: 82
اعتبار: 0

1012 مرتبه در 222 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1966 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 25 فروردین 1392 - 11:40 ب.ظ

 

               بعضی حرف هارو نمیشه گفت...باید خورد!

               بعضی حرف هارو نه میشه گفت ، نه میشه خورد... ،

               می مونه سردل...

               میشه بغض...

               میشه سکوت...

               میشه درد...

               میشه همون وقتایی که خودتم نمیدونی چه مرگته.....................

 

 

 


ای جان غم گرفته...بگو دور از آن نگاه، در چشمه کدام تبسم بشویمت......
عضو سایت تاریخ عضویت: 12 آذر 1390

پیام های ارسالی: 30
اعتبار: 3

218 مرتبه در 49 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 79 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 26 فروردین 1392 - 12:19 ق.ظ

 

بسیار گل از کف من برده ست باد

اما من غمین گل یاد هیچ کس را پرپر نمی کنم

من مرگ هیچ عزیزی را باور نمی کنم

عضو سایت تاریخ عضویت: 17 بهمن 1391

پیام های ارسالی: 82
اعتبار: 0

1012 مرتبه در 222 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1966 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 26 فروردین 1392 - 04:26 ب.ظ

 

                زیر بارانم بی چتر...

                تنها بینی سرخم لو میدهد مرا که باریده ام همراه ابرها...

                اما...،

                تابلوی قشنگی شده ایم ، من و جاده و باران.............................

 

 

 


ای جان غم گرفته...بگو دور از آن نگاه، در چشمه کدام تبسم بشویمت......
kc
عضو سایت تاریخ عضویت: 9 فروردین 1392

پیام های ارسالی: 320
اعتبار: 0

1462 مرتبه در 429 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 728 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 26 فروردین 1392 - 07:53 ب.ظ

حالش خیلی عجیب بود
فهمیدم با بقیه فرق میکنه
گفت:یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه
گفتم:چشم،اگه جوابشو بدونم،خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم
گفت:دارم میمیرم
گفتم:یعنی چی؟
گفت:یعنی دارم میمیرم دیگه
گفتم:دکتر دیگه ای،خارج از کشور؟
گفت:نه همه اتفاق نظر دارن،گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد
گفتم:خدا کریمه،انشالله که بهت سلامتی میده
با تعجب نگاه کرد و گفت:یعنی اگه من بمیرم،خدا کریم نیست؟
فهمیدم آدم فهمیده ایه و نمیشه گولش زد
گفتم:راست میگی،حالا سوالت چیه؟
گفت: من از وقتی فهمیدم دارم میمیرم خیلی ناراحت شدم
از خونه بیرون نمیومدم،کارم شده بود تو اتاق موندن و غصه خوردن،
تا اینکه یه روز به خودم گفتم تا کی منتظر مرگ باشم
خلاصه یه روز صبح از خونه زدم بیرون مثل همه شروع به کار کردم
اما با مردم فرق داشتم،چون من قرار بود برم و انگار این حال منو کسی نداشت
خیلی مهربون شدم
دیگه رفتارای غلط مردم خیلی اذیتم نمیکرد
با خودم میگفتم بذار دلشون خوش باشه که سر من کلاه گذاشتن
آخه من رفتنی ام و اونا انگار نه
سرتونو درد نیارم
من کار میکردم اما حرص نداشتم
بین مردم بودم اما بهشون ظلم نمیکردم و دوستشون داشتم
ماشین عروس که میدیدم از ته دل شاد میشدم و دعا میکردم
گدا که میدیدم از ته دل غصه میخوردم و بدون اینکه حساب کتاب کنم کمک میکردم
مثل پیر مردا برا همه جوونا آرزوی خوشبختی میکردم
الغرض اینکه این ماجرا منو آدم خوبی کرد و ناز و خوردنی شدم
حالا سوالم اینه که من به خاطر مرگ خوب شدم و آیا خدا این خوب شدن و قبول میکنه؟
گفتم: بله،اونجور که یادگرفتم و به نظرم میرسه آدما تا دم رفتن خوب شدنشون واسه خدا عزیزه
آرام آرام خدا حافظی کرد و تشکر
داشت میرفت
گفتم:راستی نگفتی چقدر وقت داری؟
گفت:معلوم نیست بین یک روز تا چند هزار روز!!!
یه چرتکه انداختم دیدم منم تقریبا همین قدرا وقت دارم
با تعجب گفتم:مگه بیماریت چیه؟
گفت:بیمار نیستم!
هم کفرم داشت در میومد و هم ازتعجب داشتم شاخ دار میشدم گفتم:پس چی؟
گفت:فهمیدم مردنیم
رفتم دکتر گفتم:میتونید کاری کنید که نمیرم
گفتن:نه،گفتم:خارج چی؟ و باز گفتند:نه!
خلاصه ما رفتنی هستیم,کی ش فرقی داره مگه؟


halam khub ast;.....gozashteam dard mikonad!...
عضو سایت تاریخ عضویت: 21 خرداد 1391

پیام های ارسالی: 18
اعتبار: 19

422 مرتبه در 73 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 197 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 27 فروردین 1392 - 12:05 ق.ظ

درگیرودار بهانه باد و فرصت شلوغ پیاده رو مدفونی،چشم در چشمهای رهگذر می دوزی ،هیچ نشانه ای محتوای نگاهت را نمی فهمد.

سنگفرشهای سیمانی زیر اکراه سنگین قدمهایت له می شوند.منظره نورانور رنگین روز ، شیشه های تماشایی از پیش رویاهایت تند و بی اعتنا می گذرند.دنبال چیزی نمی گردی.تنها پشت پوشش سیاه پیکرهای عرق ریز را می جویی.خیره می شوی به صورتهای مبهوت و عمق چشمهای غریبه را از کاسه در می آوری.

آرام نمی شوی اما باز زل می زنی ،شاید حکایت تازه ای در بطالت بازی های بیهوده ات گل کرد واز این تکرار تابستانی رهاشدی.امتداد دور خیابان در نا معلومی آشنا گم می شود،تسلسل نا موزون ماشینها تا همان پایین مسیر کش می آید.

دکه های روزنامه فروشی تنها به رخوت دود آلود سیگار دعوتت می کنند،می دانی که تیترهای سیاه در اغراعی بیمار غوطه ورند،وحرفهای تکراری آدمهای تکراری را تکرار می کنند.

بی اینکه جمله ای بخوانی از ملالت کاغذی واژه های پر رنگ دل به صمیمیت خاکستری حلقه های ارزان دود می دهی و همداستان سینه گرفته ماشینها، آه داغت را در سخاوت بی دریغ خیابان می پاشی و باز امتداد سیمانی سنگفرشهای رنگارنگ زیر گامهای سنگینت پهن می شوند. تو خوب می دانی باید تا همیشه بی حد این راه بروی....مراقب خودت باش.....

عضو سایت تاریخ عضویت: 12 آذر 1390

پیام های ارسالی: 30
اعتبار: 3

218 مرتبه در 49 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 79 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 27 فروردین 1392 - 12:32 ق.ظ

 

خدایا!

 مرا به بزرگی چیزهایی که داده ای آگاه و راضی کن !

تا کوچکی چیزهایی که ندارم آرامشم را به  هم نزند

kc
عضو سایت تاریخ عضویت: 9 فروردین 1392

پیام های ارسالی: 320
اعتبار: 0

1462 مرتبه در 429 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 728 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 27 فروردین 1392 - 01:16 ب.ظ

مرد و زن جوانی سوار بر موتور در دل شب می راندند.آنها عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند.
زن جوان: یواش تر برو،من می ترسم.
مرد جوان:نه، اینجوری خیلی بهتره.
زن جوان:خواهش میکنم,من خیلی می ترسم.
مرد جوان:خوب،اما اول باید بگی که دوستم داری.
زن جوان:دوستت دارم،حالا میشه یواش تر برونی.
مرد جوان:منو محکم بگیر.
زن جوان:خوب حالا میشه یواش تر بری.
مرد جوان: باشه به شرط اینکه کلاه کاسکت منو برداری و روی سر خودت بذاری،آخه نمیتونم راحت برونم،اذیتم میکنه.
.................................
روز بعد ، واقعه ای در روزنامه ثبت شده بود:برخورد موتور سیکلت با ساختمان حادثه آفرید.در این سانحه که به دلیل بریدن ترمز موتورسیکلت رخ داد،یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری درگذشت.مرد جوان از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود.پس بدون اینکه زن جوان را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت را بر سر او گذاشت و خواست تا برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند.
دمی می آید و بازدمی میرود.اما زندگی غیر از این است و ارزش آن در لحظاتی تجلی می یابد که نفس آدمی را می برد!


halam khub ast;.....gozashteam dard mikonad!...
عضو سایت تاریخ عضویت: 21 اسفند 1390

پیام های ارسالی: 271
اعتبار: 18

1177 مرتبه در 306 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1069 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 27 فروردین 1392 - 07:34 ب.ظ

به سلامتی‌ مترسک

 

که با لبخندی به پهنای وجودش

 

و دستهایی باز به فراخی آرزویش

 

در حسرت یک آغوش گرم

 

جان داد . . .


شاید زمین،جهنم سیاره ای دگر باشد...
عضو سایت تاریخ عضویت: 21 اسفند 1390

پیام های ارسالی: 271
اعتبار: 18

1177 مرتبه در 306 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1069 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 27 فروردین 1392 - 07:35 ب.ظ

این روزهــــایم به تظاهر می گذرد…

تظاهر به بی تفاوتی،

تظاهر به بی خیـــــالی،

به شادی،

به اینکه دیگــــر هیچ چیز مهم نیست…

اما . . .

چه سخت می کاهد از جانم این “نمایش”


شاید زمین،جهنم سیاره ای دگر باشد...
عضو سایت تاریخ عضویت: 21 اسفند 1390

پیام های ارسالی: 271
اعتبار: 18

1177 مرتبه در 306 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1069 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 27 فروردین 1392 - 07:37 ب.ظ

زخم هایم به طعنه میگویند:

“دوستانت چقدر بانمک اند”


شاید زمین،جهنم سیاره ای دگر باشد...
عضو سایت تاریخ عضویت: 21 اسفند 1390

پیام های ارسالی: 271
اعتبار: 18

1177 مرتبه در 306 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1069 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 27 فروردین 1392 - 07:43 ب.ظ

اینجا زمین است رسم آدم هایش عجیب است!

اینجا گم که میشوی

به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت میکنند…!


شاید زمین،جهنم سیاره ای دگر باشد...
عضو سایت تاریخ عضویت: 21 اسفند 1390

پیام های ارسالی: 271
اعتبار: 18

1177 مرتبه در 306 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1069 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 27 فروردین 1392 - 07:44 ب.ظ

میدونی مترسک به کلاغ چی می گه؟ می گه شب و روز نوکم بزن ولی تنهام نذار….


شاید زمین،جهنم سیاره ای دگر باشد...
kc
عضو سایت تاریخ عضویت: 9 فروردین 1392

پیام های ارسالی: 320
اعتبار: 0

1462 مرتبه در 429 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 728 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 27 فروردین 1392 - 09:07 ب.ظ

ایـــن آدم محـــــتوی دل اســت;بــــا احتـــــیاط حــــمل شـــــود!


halam khub ast;.....gozashteam dard mikonad!...
kc
عضو سایت تاریخ عضویت: 9 فروردین 1392

پیام های ارسالی: 320
اعتبار: 0

1462 مرتبه در 429 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 728 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 27 فروردین 1392 - 09:14 ب.ظ

به خودم افتخار میکنم که کم اثرترین ماده مخدر هستم!
به چشم خودم دیدم یکی که معتاد من شده بود مثل آب خوردن ترکم کرد..


halam khub ast;.....gozashteam dard mikonad!...
عضو سایت تاریخ عضویت: 21 اسفند 1390

پیام های ارسالی: 271
اعتبار: 18

1177 مرتبه در 306 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1069 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 27 فروردین 1392 - 09:15 ب.ظ

حالــم گـــرفته از این شــهر که آدمهایش هــمچون هوایش
ناپایدارند...

گـــاه آنقدر پاکـــــ کـــه باورت نمی شود...

گـــاه چنان آلـــوده که نفست می گیرد...


 


شاید زمین،جهنم سیاره ای دگر باشد...
kc
عضو سایت تاریخ عضویت: 9 فروردین 1392

پیام های ارسالی: 320
اعتبار: 0

1462 مرتبه در 429 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 728 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 27 فروردین 1392 - 09:17 ب.ظ

منطقی حرف زدن با بعضی ها،حتی از پوشیدن دمپایی انگشتی با جوراب هم سخت تره!


halam khub ast;.....gozashteam dard mikonad!...
kc
عضو سایت تاریخ عضویت: 9 فروردین 1392

پیام های ارسالی: 320
اعتبار: 0

1462 مرتبه در 429 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 728 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 27 فروردین 1392 - 09:34 ب.ظ


زندگی یعنی:
ناخواسته به دنیا آمدن
مخفیانه گریستن
دیوانه وار عشق ورزیدن
و عاقبت در حسرت آنچه دل میخواهد و منطق نمیپذیرد،مردن!


halam khub ast;.....gozashteam dard mikonad!...
kc
عضو سایت تاریخ عضویت: 9 فروردین 1392

پیام های ارسالی: 320
اعتبار: 0

1462 مرتبه در 429 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 728 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 27 فروردین 1392 - 09:35 ب.ظ

رفته بودم سر حوض تا ببینم عکس تنهایی خود را در آب
                                                                       آب در حوض نبود...


halam khub ast;.....gozashteam dard mikonad!...
kc
عضو سایت تاریخ عضویت: 9 فروردین 1392

پیام های ارسالی: 320
اعتبار: 0

1462 مرتبه در 429 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 728 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 27 فروردین 1392 - 09:36 ب.ظ

آبجی کوچیکه گفت: زودی یه آرزو کن، زودی یه آرزو کن!
آبجی بزرگه چشماشو بست و آرزو کرد.
آبجی کوچیکه گفت: چپ یا راست؟چپ یا راست؟
آبجی بزرگه گفت: م م م راست!
آبجی کوچیکه گفت: درسته، درسته، آرزوت برآورده میشه، هورا!
بعد دستشو دراز کرد و از زیر چشم چپ آبجی مژه رو برداشت!
آبجی بزرگه گفت: تو که از زیر چشم چپ ورداشتی که..
آبجی کوچیکه چپ و راست رو مرور کرد و گفت:خوب اشکال نداره,دستشو دراز کرد و یه مژه دیگه از زیر چشم راست آبجی برداشت.
دیدی؟ آرزوت می خواد برآورده شه، دیدی؟حالا چی آرزو کردی؟
آبجی بزرگه گفت: آرزو کردم دیگه مژه هام نریزه..
بعد سه تایی زدن زیر خنده
آبجی کوچیکه، آبجی بزرگه و پرستار بخش شیمی درمانی


halam khub ast;.....gozashteam dard mikonad!...

<<    <      >    >>
   صفحه:
3 4 5 6 7 8 9 10 11 12  ...


کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
0 عضو،   1 مهمان
ورود اعضا
نام کاربری:*
رمز عبور:*