چقدر پابند بودن سخت است،
 

وقتی خیانت درب تمام خانه های شهر را میکوبد …

یادت باشد
دلت که شکست ، سرت را بگیری بالا
تلافی نکن ، فریاد نزن ، شرمگین نباش...
حواست باشد ؛
دل شکسته ، گوشه‌هایش تیز است.
مبادا که دل و دست آدمی را که روزی دلدارت بود زخمی کنی به کین،
مبادا که فراموش کنی روزی شادیش، آرزویت بود...
صبور باش و ساکت...

کسانی هستند که از خودمان می رنجانیم مثل ساعت هائی که صبح دلسوزانه زنگ می زنند و در میان خواب و بیداری بر سرشان می کوبیم بعد هم می فهمیم که خیلی دیر شده...

در کلاس عاشقی عباس غوغا می کند در دل هر عاشقی عباس مأوا می کند

هر کسی خواهد رود در مکتب عشق حسین ثبت نامش را فقط عباس امضاء می کند

راز چشمه حرم حضرت ابوالفضل (ع) +عکس

وی گفت: قبلا دو چشمه در سرداب مطهر وجود داشت که از ۴۰۰ سال قبل که آب لوله‌کشی نبود این آب مرتب می‌جوشید و از یک طرف وارد و از طرف دیگر خارج می‌شد که مزه و طعم آن آب از بهترین آب معدنی امروز هم بهتر بود و آن سرداب پله داشت مردم می‌آمدند و از آن آب به عنوان تبرک استفاده می‌کردند که آب در تابستان خنک و در زمستان گرم بود.

اما یک فرد از خدا بی‌خبر آمد به بهانه اینکه تَرَکی در دیوار حرم اباالفضل پیدا شده گفت، می‌خواهم آزمایش کنم این آب از کجا می‌آید و بعد آن دو چشم را کور کرد و هر چه تلاش کردند، آن دو چشمه احیا نشد.

اما بعد از دو ماه آب دوباره بالا آمد و به سرداب رسید و آن آب چشم‌های کور شده را شفا می‌داد.از ۵۰ سال قبل تا کنون این آب در یک سطح ثابت مانده و نه کم و نه زیاد می‌شود.

وی ادامه داد: شما به خوبی می‌دانید اگر آب به مدت ۱۰ روز در یک جا بماند گندیده می‌شود، اما این آب با وجود اینکه در ورودی آن بسته شده مانند گلاب می‌ماند و در اطراف قبر مطهر حضرت اباالفضل حلقه زده و همچنان بسیار تازه و معطر مانده است.

وی افزود: هم اکنون در بخش درب صاحب‌الزمان مرقد مطهر اباالفضل پنجره کوچکی قرار دارد که وصل به سرداب حرم است و اگر نگاه کنید از آن مرتب بوی گلاب می‌اید و این همان آبی است که متأسفانه خادمان کنونی در ورودی آن را و راه رسیدگی به سرداب را به روی زوار بسته‌اند.
این آب چند ویژگی دارد. اول اینکه اگرچه راکد است، هرگز رنگ و طعم آن از دست نرفته و گندیده نشده است.ویژگی دوم آن که سطح آب بالاتر از قبر مطهر آقا ابوالفضل(ع) است آب از دیواره دور قبر به داخل نفوذ نمی‌کند.

 دلم گرفته خدا را تو دلگشایی کن                        من آمده ام به امیدت توهم خدایی کن

  به بوی دلکش زلفت گره بگشای                         دل گرفته ما بین ودلگشایی کن

   فرمانده عشاق دل آگاه حسین است.

     بیراهه مرو ساده ترین راه حسین است

     از مردم گمراه راه مجویید.

     نزدیک ترین راه به الله حسین است.

ای آن که غمت مسئله آموز من است
شور غم تو در دل پرسوز من است
روزی که حسین! بر تو من گریه کنم
سوگند به تو که بهترین روز من است
عاشورای حسینی تسلیت باد

عاشورا بود و آسمان شد کفنت
لبریز ز گل‌زخم ستاره بدنت
گیرم که سر تو را به نیزه کردند
زیر سم اسب‌ها چه می‌کرد تنت!

زندگی کوتاه تر از آن است  که به خصومت بگذرد.

وقلب ها گرامی تر از آن هستند که بشکنند.

 لبخند بزنید وزیبا زندگی کنید.

فردا طلوع خواهد کرد حتی اگر نباشیم.............................

گاهی اوقات ادم هایی طرف ما میان که در نگاه اول برامون هیچی نیستند اما بعد ها میشن تمام زندگیمون!!!!عجیبه نه؟! 

توزندگی یه جایی هست بعدازکلی دویدن یهووایمیسی سرتومیندازی پایین واروم میگی:

دیگه زورم نمیرسه

 خوشبختی یعنی اینکه:خدا آنقدر عزیزت کنه که وجودت آرامش بخش کس دیگه ای باشه.

دلم پر پر پر  آنقدر که گاهی اضافه اش از چشمانم می چکه !آنقدر که گاهی آسمون هم به کمکم میاد.....

نیمکت با هم بودنمان تنهاست. من دل نشستن ندارم ,تو دلیل نشستن باش.

شاید قشنگ ترین دیالوگ دنیا آنجاست,که پدرژپتو به پینوکیو می گوید:چوبی بمان , آدم ها سنگی اند ,دنیایشان قشنگ نیست.

درسلام, خداحافظ!چیزی تازه اگر یافتید به این دو اضافه کنید تا بلکه باز شود این در گمشده بر دیوار.

نگران نباش من خوب می دانم با حسرت نبودنت چگونه تا کنم,فقط برایم بنویس هنوز هم لبخند می زنی....

                                         اراده وقتی به ایمان آراسته گردد

                                           غیر ممکن را ممکن می سازد

خوشبختی به آن چه " هستیم "بستگی دارد

نه آنچه که " داریم "

تغییر خردمندانه

یک چالش و فرصت است

نه تهدید

حساس نباش

 و به همان اندازه که تمجید را دوست داری

انتقاد پذیر باش

سنگ مفت گنجشک مفت!

چه جمله بیرحمی

سنگهاشاید

اما

گنجشگهاهیچوقت مفت نبودندقلبشان میزد.....

تنها غمگین نشسته با ماه در خلوت ساکت شبانگاه    روی تو شکفت در سرشکم دیدم که هنوز عاشقتم آه    (فریدون مشیری)

چیزی به نام خیانت وجود نداره.......به اسم خریت وجود دارد....تویی که زیاد اعتماد می کنی......واونی که از سودش  استفاده می کنه!

تا حالا کسی رو دوست داشتی ؟اذیتش نکن ........تا میتونی خوب نگاهش کن......!

خیلی وقت ها بهم می گن :چرا می خندی بگو با هم بخندیم................اما ...........هرگز نگفتن :چرا غصه میخوری ,بگو با هم بخوریم........!

ذهنم پر از تو وخالی از دیگران است!...اما......کنارم خالی از تو وپر از دیگران است!

ای کاش درختی باشم تا همه تنهایان ز من پنجره ای سازند وتماشا کنند در من کاهش دلتنگی شان را .   (شعر عصاره یک حسرت-  سلمان هراتی)

  کلاغ جان! قصه ی من به سر رسید................سوار شو! تو را هم تا خانه ات خواهم رساند.........

مهربانیت را به دستی ببخشش ,که میدانی با او خواهی ماند ..وگرنه حسرتی می گذاری بر دلی که دوستت دارد.....

 زندگی اندکی آب به پای گل سرخ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 سعی نکن متفاوت باشی ! فقط خوب باش.   خوب بودن به اندازه کافی متفاوت بودن است.............

پا به پای کودکی هایم بیا

کفش هایت را به پا کن تابه تا

قاه قاه خنده ات را ساز کن

باز هم با خنده ات اعجاز کن

پا بکوب ولج کن وراضی نشو

با کسی جز عشق همبازی نشو

بچه های کوچه را هم کن خبر

عاقلی رایک شب از یادت ببر

خاله بازی کن به رسم کودکی

با همان چادر نماز پولکی

طعم چای وقوری گلدارمان

لحظه های ناب بی تکرارمان

مادری از جنس باران داشتیم

در کنارش خواب اسان داشتیم

یا پدر اسطوره دنیای ما

قهرمان باور زیبای ما

قصه های هر شب مادر بزرگ

ماجرای بز بزقندی وگرگ

غصه هرگز فرصت جولان نداشت

خنده های کودکی پایان نداشت

هر کسی رنگ خودش ،بی شیله بود

ثروت هر بچه قدری تیله بود

ای شریک ناو گردو وپنیر

همکلاسی ،باز دستم را بگیر

مثل تو دیگر کسی یکرنگ نیست

ان دل نازت برایم تنگ نیست!!

حال ما را از کسی پرسیده ای؟؟

مثل ما بال وپرت را چیده ای؟؟

حسرت پرواز داری در قفس؟؟

می کشی مشکل در این دنیا نفس؟؟

سادگی هایت برایت تنگ نیست؟؟

زندگی بیرنگیت اسیر رنگ نیست؟؟

رنگ دنیایت هنوزم ابی است؟؟

اسمان باورت مهتابی است؟؟

هر کجایی ،شعر باران را بخوان

ساده باش وباز هم کودک بمان

باز باران،با ترانه گریه کن

کودکی تو،کودکانه گریه کن

ای رفیق روزهای گرم وسرد

سادگی هایم ،به سویم باز گرد

تقدیم به همه دوستان گلم ،رفقای روزهای تنگم

ستاره می بارد از زمین به آسمان .تو عبور کرده ای امشب از خیابان -  خواب من!

حوایت می شدم اگر سیب سرخی داشتی حیف آدم نیستی!

عجیب دلم هوای تو را کرده - کاش تصویرت نفس می کشید!

انگـــار قـــانــونــ شبـــ سُکــوتــ استــــ . . . 

حـتـــی آنهـــایـــی کـهـ بیــدارنـــد ، 

بــی صــدا گــریــهـ میکنـــد !
 

بــعـضــیا مثل این دیـوارای تـازه رنــگ شده میـمـونن ؛
فقـط هـســـتـن ولــــــی نمـیــشـــه
بهــشـون تکـیـه کرد ، اگـرم تکــیه کـنـی
سـر تـا پـای خـودتــو کثـیـف کــردی. . .

چه سخت است در جمع بودن اما تنها نشستن
به چشم دیگران چون کوه بودن ولی به آرامی درخود شکستن...

گاهی حرف ها وزن ندارند
ریتم ندارند...
آهنگ ندارند...
اما خوب گوش کن چون
باخود کوله باری از درد دارند

ﻣﻦ ﮐﻪ ﻏﺼﻪ ﻫﺎﯾــﻢ ﺭﺍ ﺳﺮ ﻭﻗﺖ ﻣـﯽ ﺧـﻮﺭﻡ ﭘﺲ ﭼـﺮﺍ ﺗﻨﻬـﺎﯾﯿﻢ
ﺧـﻮﺏ ﻧﻤـﯽ ﺷﻮد؟

سقف آرزوهای ما کف آرزوهای دیگری است... دنیا به طور ناجوانمردانه ای آپارتمان است

درحاشیه ی یادت هایت

تو مثل ستاره 

پر از تازگی بودی ونور

ودر دستت انگشتری بوداز عشق

وپاکیزه مثل درخت

که از جنگل ابر برگشته باشد

سر آغاز تو 

مثل یک غنچه سرشار پاکی 

زمین روشنی تو را حدس می زد

تو بودی هوا روشنی پخش می کرد 

ومن 

هر گلی را که می دیدم 

دست های تو آغاز می شد

وآبی که از بیشه دور می آمد آرام

بوی تو را داشت 

من از ابتدای تو فهمیده بودم 

که یک روز خورشید را خواهی آورد

دریغا تو رفتی!

هراسی ندارم,مهم نیست ای دوست

خدا دست های تو را 

منتشر کرد

(سلمان هراتی-ازکتاب آسمان سبز)