من فقط دارم سعی میکنم همرنگ جماعت شوم،
اما می شود کمی کمکم کنید!؟
آی جماعت
                شماها دقیقا چه رنگی هستید؟

دیشب که نمی دانستم                                                                   

               به کدام یک از دردهایم بگریم

                                                  کلی خندیدم

مردم هر کدام آرزویی دارند یکی مال

میخواهد ویکی جمال و دیگری افتخار ولی به

عقیده ی من یک دوست خوب بهتر از تمام اینهاست.(سقراط)

#خداوند#نظاره می کند باورکن #خدا#نشسته و#مات من وتوست شاید#خداهم باورنمی کند#بنده هایش این چنین شده اند #زخم می زنیم ، #دروغ می گوییم، #دل می شکنیم، #مال حرام راواردمال حلال خودمی کنیم، #cندگی رابه #بازی و#انسان ها را به #تفریح گرفته ایم و#نمی ترسیم ازروزی که# خدا#بلندشود #فریادزندو#آتش #خشمش مارادرهم شکند و#فکرمی کنیم اوتا#ابد#سکوت می کند #خیال می کنیم همین که الان #گذشته همین که تاالان #همه چیزبه #نفع ما#تمام شده یعنی# همین جورمی شود# ادامه داد اما#برو#تاریخ را#بخوان وببین# سرنوشت# ستمگران، #دشمنان خداو#بندگانش و ... چه شد.

عشقبازی را چو خوش فرهاد مسکین کرد و رفت
جان شیرین را فدای جان شیرین کرد و رفت
یادگاری در جهان از تیشه بهر خود گذاشت
بیستون را گر ز خون خویش رنگین کرد و رفت

من شیفته ی میزهای کوچک کافه ای هستم...
که بهانه نزدیک تر نشستن مان می شود...
و من ...
روبه روی توووووووووو ...
می توانم تمام شعر های نگفته دنیا را یک جا بگویم.

هر روز دیوانه تر از دیروز
و هیچ کس نمیداند پشت این دیوانگی و سرخوشی چه دردی را پنهان کرده ام . . .

شبی پروانه ای دیدم میان شعله شمع
حسد بردم بر احوالش که خوش مستانه می سوزد

پیرزن دید عزراییل داره میادازترس رفت تومهدکودک نشست پیش بچه ها
و شروع کرد به پفک خوردن!
عزراییل نشست پیشش گفت چکار میکنی؟
پیرزنبا صدای بچگانه گفت:قاقامیخورم!
عزراییل گفت پس بخورکه میخوایم بریم ددر!!؟

« یاد بگیریم آسیبها و رنجشها را در شن بنویسیم تا فراموش شود

و خوبی و لطف دیگران را در سنگ حک کنیم تا هیچ گاه فراموش نشود.

ما آمده ایم تا با زندگی کردن قیمت پیدا کنیم نه به هر قیمتی زندگی کنیم!

ماهیگیر دلش سوخت;
این بار ماهی بود که از تنهایی قلاب را رها نمی کرد...

چراغ قرمز بوی نان میدهد برای گلفروشی که تنها آرزویش قرمز شدن چراغ است!..

کی میگه یه دست صدا نداره؟!!
من صدای سیلی که بی دلیل به گوش یتیمی زده شد رو شنیدم که گوش فلک را کرکرد!...

آلیس کجایی؟بیا اینجا!!اینجا عجیب ترین سرزمین دنیاست!

معلم برای سفید بودن برگه نقاشی ام تنبیهم کرد وهمه به من خندیدند.اما من خدایی را کشیده بودم که همه می گفتند:دیدنی نیست!

کوله بارم بر دوش، سفری باید رفت،

سفری بی همراه،

گم شدن تا ته تنهایی محض،

یار تنهایی من با من گفت:

هر کجا لرزیدی،

از سفرترسیدی،

تو بگو، از ته دل

من خدا را دارم...

کودکی به پدرش گفت:پدر دیروز سر چارراه حاجی فیروز رودیدم;بیچاره...چه اداهایی از خودش در می آورد تا مردم به او پول بدهند.
ولی پدر من خیلی از او خوشم آمد;نه به خاطر اینکه ادا درمیاورد و می رقصید,به خاطر اینکه چشم هایش خیلی شبیه تو بود!
از فردا مردم حاجی فیروز را با عینک دودی سر چار راه می دیدند...

میترسم 
میترسم،، از روزی که دیگر نتوانم در کنارت باشم

خدایا … هیچ می دانی که همیشه به موقع به دادِ دلم.. تو می رسی ؟؟! آنجا که خسته ام .. آنجا که دل شکسته ام .. آنجا که ازهمه ی عالم و آدم گسسته ام .. همیشه تو همان دستی هستی که می گیری از دلم غبارِغمها را، خدایا….. سپاس

خیانت دقیقا شبیه دود سیگار است …
تنها لحظه ای جلوی چشمانت را تار میکند ؛
ولی بویش تا مدتها بر تنت می ماند !

این همه از تاریکی بد نگویید...
شما که فروش چراغتان،
به لطف همین تاریکی ست...

افسوس که تا دیروز قسمتی از آخرت را می فروختیم تا دنیا رو بدست بیاریم ،

وصد افسوس که امروز، از دنیامون هزینه می کنیم تا باقی مانده ی آخرتمون و هم خراب کنیم

ای که بیدار ، لیک در خوابی

چه بگویم ، تو خوب میدانی ...

"عمر برف است و آفتاب تموز

گاهی زن مجنون می شود ...

بوی گند خیانت تمام شهر را گرفته ....... مردهای چشم چران ..زن های خائن .... پس چه شد ؟ چیدن یک سیب و اینهمه تقاص ؟ بیچاره آدم .. بیچاره آدمیت . . . . . . . . . .!!!

زخم ها همیشه خونریزی نمی کنند

زخم ها همیشه ورم،چرک،عفونت نمی کنند

گاهی می شود  که یک زخم شکل یک لبخند

تا همیشه روی لبت تازه می ماند!

اما کسانی هستند که بی دعا

با خدا دست می دهند....

خدای من نه آن قدر پاکم که کمکم کنی و نه آن قدر بدم که رهایم کنی میان این دو گمم هم خود را و هم تو را آزار میدهم هر چه قدر تلاش کردم نتوانستم آنی باشم که تو خواستی و هرگز دوست ندارم آنی باشم که تو رهایم کنی آنقدر بی تو تنها هستم که بی تو یعنی “هیچ” یعنی “پوچ” خدایا هیچ وقت رهـــایم نکن . . .

دوستی ها کمرنگ...بی کسی ها پیداست....راست گفتی سهراب،آدم اینجا تنهاست!!