در مسیر شاندیز
عنوان:
در مسیر شاندیز
کد کالا:
حانان موقع رفتن سمت اتاقش زمزمه میکند:
ــ من میرم خرتوپرتای اضافیم رو جمع کنم.
استرس غریبی سحر را احاطه میکند. نزدیک شدن به مالک، بعدِ اینهمه سال، بعدِ آنهمه خاطره، بعدِ آنهمه احساس که هیچوقت محو نشد، حتی وقتی فهمید او ازدواج کرده است... دلش شوری غریب دارد. شده است دختری پانزدهساله که هیجان رسیدن به یار دارد رسوای عالمش میکند. حانان توی ذهنش جای مالک را میگیرد. پلک میبندد و میان بار سرزنشی که به خود بسته است، به آنسوی دنیا پیام میفرستد: «آخر هفته اثاثکشی داریم. میرم خونهی مالک.»
یک تیک، یعنی مرد مرموز زندگیاش آنلاین نیست؛ اما نگاهش روی چتهای قبلیشان مکث میکند.
برای او نوشته بود: «... بهخاطر حانانم که شده، این کار رو میکنم... و زمین رو میسازم... و تو خونهی مالک میرم... و به مالک نزدیک میشم.»
و او جواب داده بود: «مهم نیست چرا میری، مهم اون نزدیک شدنه!»
نویسنده:نوبت چاپ:اول
ناشر:علی
قطع کتاب:رقعی
نوع جلد:شمیز
تیراژ:250